رویا...
اینجایی!...روبروی من نشسته ای...
روی آن صندلی, کنار این تخت ,پشت آن میز.... و سخنی نمیگویی, فقط نگاه میکنی,
نگاه....
نگاه....!
ومن -همه صدا - برای تو میخوانم.....
تمام نغمه ها را
بی هیچ نوایی!
وبا تو سخن میگویم - همه حرف-
بی درخواست هیچ جوابی!
ثانیه ها میگذرند....دقیقه ها....ساعتها.....
تاریکی.......روشنایی.....!
و بعد
چشمهایم را باز میکنم......
تو رفته ای!